روزمرگی های یک آقای ۹۰ ساله

روزمرگی های یک آقای ۹۰ ساله

هرکی آمد خوش آمد.بوی گل آمد.
روزمرگی های یک آقای ۹۰ ساله

روزمرگی های یک آقای ۹۰ ساله

هرکی آمد خوش آمد.بوی گل آمد.

گرما

دو سال پیش وقتی سر ظهر مجبور بودم توی آفتاب سوزان برم برای مشتری خرید کنم،کاسه سرم مثل یک کاسه جوشان شده بود.

حس میکردم مغزم داره توش قل قل میکنه

نظرات 2 + ارسال نظر
سمیرا سه‌شنبه 6 خرداد 1404 ساعت 20:32

سمیرا سه‌شنبه 6 خرداد 1404 ساعت 20:02

سعی کنید بیشتر توی سایه راه برید، مرتب آب هم میل کنید که گرمازده نشید

همین کار رو قصد دارم از فردا انجام بدم.
ممنونم از راهنمایی سازندتون سمیرا خانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد