اونایی که یهو وارد زندگیت میشن و بهت ابراز علاقه شدید میکنن و میخوان که باهات دوست باشن،
یا اونایی که به خاطر پولت و موقعیت شغلیت و زیباییت به طور ناگهانی وارد زندگیت میشن و خودشون رو خیلی طرفدار و عاشق تو نشون میدن،
با همون سرعتی که وارد زندگیت شدن ، با همون سرعت هم یهو میزارن و میرن و غیب میشن.
حواست باشه که ضربه روحی و مالی ازشون نخوری که البته خواهی خورد.
ببینید ما هیچ کدوم مصون از خطا نیستیم، آدم یه لحظه ممکنه گول بخوره، اتفاقا اگه خیلی از خودمون مطمئن باشیم، بیشتر در معرض خطا هستیم. همین هست که میگن خداوندا یک لحظه مارو به حال خودمون وانگذار. اینجور وقت ها درسته برای آدم سخته ولی همین که ضرر مالی بوده و رفع شده، جای شکر داره. البته بدبین شدن هم ضررش کمتر از اعتماد مطلق نیست، من فکر می کنم باید هم اعتماد عاقلانه و منطقی باشه و هم با ضربه خوردن از آدم ها نباید دچار سیاه بینی بشیم. کلا یه حد تعادل در مورد همه چی باید داشته باشیم

خب، در مورد این صاحب مغازه، اتفاقیه که پیش اومده، رزق پیش خداست، و خدا جای دیگه جبران میکنه، ولی نباید فکر کنیم دیگه همه دزدن. به قول قدیمیا مالت رو محکم نگهدار، همسایه رو دزد نکن 

آخه من چی بگم راجع به کامنت به این قشنگی
درست میگی.
دور از جون، ببینید این نشاندهنده مهربونی و قلب پاک شماست که راحت تر به آدم ها اعتماد می کنید، کلا اعتماد کردن قشنگه ولی نباید بذاریم که خودمون آسیب ببینیم. یعنی اول با عقل خوب این آدم رو بسنجیم و اجازه بدیم زمان بگذره، تا این آدم محک زمان بخوره، و بعد کم کم بهش اعتمادِ قابل قبول پیدا کنیم. اعتماد صد رو که باید بذاریم برای خدا ولی نسبت به خلق خدا باید عاقلانه اعتماد داشته باشیم

وگرنه این آدم ها انقدر میان و میرن تا ما اون درس رو بگیریم 
همچین بعضی هاشون سر آدم کلاه میزارن که فکرش رو نکنی.
یکی از کاسبهای بازار شاگردی داشت که خیلی بهش اعتماد داشت.
شاگرده بعد از ۱۵ سال که پیش این آقا کار میکرده کلی دزدی کرده
چه توصیه خوبی

خب میگن هر آدمی به دلیلی وارد زندگی آدم میشه، مثلا ممکنه قراره درسی به ما بده. مثلا شما دیگه به آدم های یهویی خیلی اعتماد نمی کنید ان شاءالله، چون قبلی ها این درس رو به شما دادن 
ببوتر از این حرفام سمانه خانم
یک کلاه گشادی سرم رفت که نگو